با یاد و نام خداوند قادر متعال
در سال جاری به یاری خداوند روزهای سه شنبه در خدمت همکاران هستیم.
با سلامی گرم و صمیمانه
همکاران عزیزی که در جلسات مربوط به سیر هنر و آشنایی با میراث فرهنگی و آشنایی با رشته ها در طول سال تحصیلی گذشته شرکت داشتند برای دریافت گواهی ضمن خدمتشان با سرگروه هنر تماس بگیرند.
با تشکر عطارد سرگروه پیش دانشگاهی
در آخرین روزهای سال 1389، در حین تحولات و آماده شدن برای استقبال از بهار جلسهwork shop طراحی با حضور 30 تن از همکاران در هنرستان آزادگان برگزار گردید.
جلسه مذکور با حضور استاد محسن ناصریان فوق لیسانس نقاشی از اساتید دانشگاه سوره و اعضای گروه پیش دانشگاهی هنر و گروه نقاشی برگزار شد.
همکاران حاضر در جلسه همگی به طراحی از مدلهای مختلف (سردیس – جمجمه و مدل زنده) پرداختند.
پس از ژوژمان از طراحی ها، استاد به طراحی و آموزش شیوههای مختلف کار با مداد، آب مرکب، زغال و ... پرداختند و به نحوه بهره برداری از خط، سطح و حجم اشاره کردند.
متعاقب آن از مدل زنده طراحی انجام دادند.
روزی سقراط ، حکیم معروف یونانی، مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر است. علت ناراحتیش را پرسید ،پاسخ داد: "در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذ شت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم."
سقراط گفت: "چرا رنجیدی؟" مرد با تعجب گفت :"خب معلوم است، چنین رفتاری ناراحت کننده است."
سقراط پرسید: "اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد وبیماری به خود می پیچد، آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی؟"
مرد گفت: "مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم که از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود."
سقراط پرسید: "به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟"
مرد جواب داد: "احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم."
سقراط گفت: "همه ی این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی، آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود؟ و آیا کسی که رفتارش نادرست است، روانش بیمار نیست؟ اگر کسی فکر و روانش سالم باشد، هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟ بیماری فکر و روان نامش "غفلت" است و باید به جای دلخوری و رنجش ،نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است، دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.
پس از دست هیچکس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده و بدان که هر وقت کسی بدی می کند، در آن لحظه بیمار است
هر زمان شایعهای را شنیدید و یا خواستید شایعهای را تکرار کنید این مطلب را در ذهن داشته باشید!
در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود.
روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود با هیجان نزد او آمد و گفت: سقراط میدانی راجع به یکی از شاگردانت چه شنیدهام؟
سقراط پاسخ داد: لحظهای صبر کن. قبل از این که به من چیزی بگویی از تو میخواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی.
مرد پرسید: سه پرسش؟
سقراط گفت:بله درست است. قبل از این که راجع به شاگردم با من صحبت کنی، لحظهای آنچه را که قصد گفتنش را داری امتحان کنیم.
اولین پرسش حقیقت است. کاملا مطمئنی که آنچه را که میخواهی به من بگویی حقیقت دارد؟
مرد جواب داد: نه، فقط در موردش شنیدهام.
سقراط گفت: بسیار خوب، پس واقعا نمیدانی که خبر درست است یا نادرست.
اسم پرسش دوم پرسش خوبی است. آنچه را که در مورد شاگردم میخواهی به من بگویی خبر خوبی است؟
مرد پاسخ داد: نه، برعکس…
سقراط ادامه داد: پس میخواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی در مورد آن مطمئن هم نیستی بگویی؟
مرد کمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.
سقراط ادامه داد: و اما پرسش سوم سودمند بودن است. آن چه را که میخواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟
مرد پاسخ داد: نه، واقعا…
سقراط نتیجهگیری کرد: اگر میخواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد و نه خوب است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلا آن را به من می گویی؟